در بدرقه کاروان زائران حسینی
زهی سعادت و توفیق بخت باز و بلند* به کاروان محبان که سوی یار روند.
وضو به آب فرات و نماز در حرمین* خوشا به حال کسی کاین چنین سعادتمند.
قسم به چشم به راهان که پشت سر داری* همه ز آفت دنیا گره به کار و نژند.
در آستانه ی دلبر تو نام ایشان بر* که زیر گنبد پاکش دعا ندیده گزند.
برای لحظه آخر برای روز وداع* به تشـنگی لب یار یاد کن سوگند:
جدا کنند دلت را مباد از صف عشق* جدا کنند تنت را اگر که بند ز بند».
شعر: حسین جهانگیریان
,کاروان ,یار ,بدرقه ,حسینی ,زائران ,در بدرقه ,زائران حسینی , به ,کاروان زائران ,بدرقه کاروان ,کاروان زائران حسینی ,بدرقه کاروان زائران
درباره این سایت